
در دنیای اندازهگیری عملکرد کسبوکار، دو واژهای که بهطور مکرر مورد استفاده قرار میگیرند، شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) و متریکها هستند. با این حال، درک تفاوتهای بین این دو برای مدیریت مؤثر عملکرد و اجرای استراتژی بسیار حیاتی است. این مقاله به مقایسه KPI با متریک ، اهداف آنها، مثالها و نحوه استفاده مؤثر از هر کدام برای دستیابی به موفقیت تجاری میپردازد.
KPI چیست؟
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)، مقادیر مشخص و قابل اندازهگیری هستند که نشاندهنده چگونگی موفقیت یک شرکت در دستیابی به اهداف کلیدی خود هستند. سازمانها در سطوح مختلف از KPIs برای ارزیابی موفقیت خود در رسیدن به اهداف استفاده میکنند. KPIs ممکن است بین صنایع و سازمانها متفاوت باشند، اما معمولاً به عوامل حیاتی موفقیت اشاره دارند.
متریک چیست؟
متریکها اندازهگیریهای کمی هستند که برای ارزیابی، مقایسه و ردیابی عملکرد یا تولید استفاده میشوند. متریکها به تحلیل جنبههای مختلف عملکرد کسبوکار کمک میکنند، اما لزوماً نشاندهنده موفقیت در دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان نیستند. متریکها میتوانند گسترده و متنوع باشند و بر جنبههای عملیاتی مختلف تمرکز کنند.
تفاوتهای کلیدی بین KPI و متریک
ویژگی | KPI | Metric |
---|---|---|
هدف | اندازهگیری عملکرد در برابر اهداف کلیدی | ارزیابی عملکرد در جنبههای مختلف |
نوع | استراتژیک و بلندمدت | تاکتیکی و عملیاتی |
مثال | درصد رشد درآمد سالانه | تعداد مشتریان جدید در هر ماه |
تمرکز | عوامل کلیدی موفقیت | دادههای عمومی و اندازهگیریهای عملیاتی |
دوره اندازهگیری | معمولاً به صورت دورهای (فصلانه یا سالانه) | ممکن است بهصورت روزانه، هفتگی یا ماهانه |
مثال در یک کسبوکار
فرض کنید یک فروشگاه آنلاین داریم که در زمینه فروش لوازم خانگی فعالیت میکند. در اینجا مثالی از KPIها و متریکهای مربوط به این کسبوکار آورده شده است:
KPIها
- درصد رشد درآمد: هدف ما افزایش درآمد سالانه به میزان 20% است.
- نرخ رضایت مشتری (CSAT): هدف ما رسیدن به 85% رضایت مشتریان است.
- نرخ تبدیل (Conversion Rate): هدف ما افزایش نرخ تبدیل بازدیدکنندگان به مشتریان به 5% است.
متریکها
- تعداد بازدیدکنندگان سایت: تعداد بازدیدکنندگان سایت در هر ماه.
- تعداد خریدهای انجامشده: تعداد خریدهایی که در هر ماه انجام میشود.
- تعداد شکایات مشتریان: تعداد شکایاتی که از سوی مشتریان در هر ماه ثبت میشود.

- تمرکز:
- KPI: بر روی عوامل کلیدی موفقیت تمرکز دارد که برای اهداف استراتژیک سازمان حیاتی هستند. KPIs به درک عواملی که عملکرد را هدایت میکنند کمک میکنند.
- متریک: میتواند بر روی هر تعداد نقطه داده تمرکز داشته باشد و لزوماً به اهداف استراتژیک مربوط نیست. متریکها نمای کلی از عملکرد ارائه میدهند اما ممکن است اهمیت خاصی به اهداف کلیدی نداشته باشند.
- دوره اندازهگیری:
- KPI: معمولاً در فواصل منظم (فصلانه یا سالانه) اندازهگیری میشود تا عملکرد بلندمدت را ارزیابی کند.
- متریک: اغلب بهصورت مکرر (روزانه، هفتگی یا ماهانه) اندازهگیری میشود تا فرآیندهای جاری و عملکرد را زیر نظر داشته باشد.
اهمیت KPI در استراتژی کسبوکار
KPI نقش محوری در استراتژی کسبوکار و مدیریت عملکرد دارد. در اینجا چند دلیل برای اهمیت KPIها آورده شده است:
- هماهنگی اهداف سازمانی: KPIها اطمینان حاصل میکنند که تمامی اعضای تیم اهداف سازمان را درک کرده و به سمت دستیابی به آنها تلاش میکنند. با هماهنگی عملکرد فردی با اهداف سازمان، میتوان یک جهتگیری واحد ایجاد کرد.
- بهبود تصمیمگیری: KPIها دادههای مبتنی بر واقعیت را ارائه میدهند که به مدیریت کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرد. با تجزیه و تحلیل KPIها، رهبران میتوانند نقاط قوت و ضعف را شناسایی کرده و راهکارهای بهبود را انتخاب کنند.
- افزایش مسئولیتپذیری: KPIها تیمها و افراد را در برابر عملکردشان مسئول میدانند. زمانی که کارکنان میدانند که عملکرد آنها بر اساس شاخصهای مشخص ارزیابی میشود، تمایل بیشتری به مالکیت و مسئولیتپذیری دارند.
- ترویج بهبود مستمر: KPIها فرهنگ بهبود مستمر را در سازمان تشویق میکنند. با پایش مستمر عملکرد در برابر KPIها، کسبوکارها میتوانند روندها را شناسایی کرده، از موفقیتها و شکستها بیاموزند و استراتژیهای خود را بهروز کنند.

نحوه انتخاب KPI مناسب
انتخاب KPI مناسب برای سازمانها نیاز به دقت و توجه دارد. در اینجا چند نکته برای انتخاب KPI مناسب آورده شده است:
- شناسایی اهداف کسبوکار: با تعریف اهداف واضح کسبوکار شروع کنید. چه چیزی را میخواهید بهدست آورید؟ KPIها باید با این اهداف همراستا باشند.
- درگیر کردن ذینفعان: ذینفعان کلیدی را در فرآیند انتخاب KPIها مشارکت دهید. نظرات آنها میتواند به اطمینان از مرتبط بودن KPIها کمک کند.
- مخصوص و قابل اندازهگیری: KPIها باید مشخص، قابل اندازهگیری و عملی باشند. از بیانهای مبهم اجتناب کنید و بر روی شاخصهایی تمرکز کنید که بینشهای روشنی ارائه دهند.
- تعیین اهداف واقعبینانه: برای هر KPI، اهداف قابل دستیابی تعیین کنید. عملکرد تاریخی و معیارهای صنعتی را در نظر بگیرید تا مشخص کنید چه چیزی واقعاً قابل دستیابی است.
- بررسی و بهروزرسانی منظم KPIها: KPIها نباید ایستا باشند. بهطور منظم اثربخشی آنها را بررسی کرده و در صورت نیاز آنها را بر اساس اهداف و شرایط بازار بهروزرسانی کنید.
ما در قالب محصولاتی تخصصی اقدام به طراحی و تولید محاسبه گر جهت تعریف و مدیریت KPIها در حوزه های مختلفی مانند : پالایشگاه،پروژه های ساختمانی،معدن کاری،بیمارستان،کلینیک دندانپزشکی ، موسسات حقوقی و داوری،شرکتهای بیمه گر،رستوران، مساجد، انتشارات،کتابخانه، بانک،باشگاه ورزشی،جایگاه سوخت (پمپ بنزین)، استخر، پایانه مسافربری آزمایشگاه پزشکی، هتل ،شتابدهنده، نمایشگاه خودرو، مشاورین املاک،کارخانجات و… نمودیم که می توانید بنابر نیاز خود از آن بهره مند شوید.
و برای بخش های عمومی کسب و کارها مانند منابع انسانی، فروش یا بازاریابی ،فناوری اطلاعات، دیجیتال مارکتینگ و…
استفاده مؤثر از متریکها
در حالی که KPIها برای اهداف استراتژیک مهم هستند، متریکها نیز نقش حیاتی در کارایی عملیاتی دارند. در اینجا چند نکته برای استفاده مؤثر از متریکها آورده شده است:
- پیگیری منظم عملکرد: بهطور منظم متریکها را زیر نظر داشته باشید تا روندها و الگوها را شناسایی کنید. این به شما کمک میکند تا تصمیمات و تنظیمات آگاهانهتری داشته باشید.
- مقایسه با استانداردهای صنعتی: متریکهای خود را با استانداردهای صنعتی مقایسه کنید تا نقاط قوت و ضعف را شناسایی کنید.
- ایجاد داشبورد برای متریکها: از داشبوردها برای تجسم متریکها استفاده کنید و نظارت بر عملکرد را آسانتر کنید. داشبوردها نمای کلی از متریکهای کلیدی را بهصورت همزمان ارائه میدهند.
- تشویق مشارکت تیمی: متریکها را با تیم خود به اشتراک بگذارید تا حس مالکیت و مسئولیت را افزایش دهید. زمانی که اعضای تیم بفهمند عملکرد آنها بر روی متریکها تأثیر میگذارد، تمایل بیشتری برای بهبود خواهند داشت.
نتیجهگیری
در نهایت، در حالی که KPIها و متریکها هر دو ابزارهای مهمی برای اندازهگیری عملکرد هستند، هر یک نقش متفاوتی در مدیریت عملکرد دارند. KPIها بهعنوان ابزارهای استراتژیک، سازمانها را در دستیابی به اهداف کلیدی خود راهنمایی میکنند، در حالی که متریکها به تحلیل و نظارت بر جنبههای عملیاتی و روزمره کسبوکار کمک میکنند. درک این تفاوتها و استفاده مؤثر از آنها میتواند به بهبود تصمیمگیری، افزایش مسئولیتپذیری و ارتقاء مستمر در کسبوکار کمک کند.